در حال بارگذاری ...
...

در گفت و گو با اکبر سلمانی زمانی،

در میان آتش و خمپاره این هنر بود که به ما امید می‌داد

اکبر سلمانی زمانی: یک روز صبح  یک گروه تئاتر بانوان مشغول تمرین و اجرا در سالن بودند که صدای انفجار مهیبی به گوش رسید. سراسیمه بیرون آمدیم و متوجه شدیم خمپاره ۱۲۰ اصابت کرده به خیابان رو به روی کتابخانه و تمام شیشه ها شکسته شده. همه هراسان و پریشان شده بودند؛ به زحمت آرامش را به آنها بازگرداندیم و اجرا مجدد از سرگرفته شد. روزها پرهیاهویی بود که هرگز فراموشش نمی کنم. حتی در میان آتش و خمپاره این هنر بود که به ما امید می داد.

بچه آبادان است هر چند که چندسالی است ساکن اصفهان شده اما نامش برای اهالی فرهنگ و هنر این شهر آشناتر از هر نامی است. اکبر سلمانی متولد 1337 آبادان. او تا 57سالگی در زادگاهش بود و سپس راهی اصفهان شد. سال 1361 به استخدام اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان درآمد. روزگاری که اداره ارشاد تنها یک اتاق از ساختمان کتابخانه ثامن الائمه(تئاتر شهر امروز) را در اختیار داشت.
خودش می گوید طی 29سالی که در آبادان و شادگان خدمت کرده با مساعدت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاری ستاد بازسازی شهرستان آبادان؛ شاهد  ساخت و افتتاح 5 کتابخانه عمومی، 2 سالن نمایش یک ساختمان اداری، 2 خانه فرهنگ و دانشکده هنر در آبادان و یک سالن نمایش و یک مجتمع فرهنگی و هنری نیز در شادگان، بوده است.
پس از مدت ها و به مناسبت دومین جشنواره نمایش های کوتاه( نکوداشت استاد علی غلامی)، اکبر سلمانی که سالهاست از این شهر کوچ کرده، به آبادان می آید تا خاطرات اهالی فرهنگ و هنر را دیگر بار زنده کند.

جناب سلمانی از خاطرات آن روزها بگویید؟ زمانی که شما بودی و یک اتاق و جوان هایی تشنه هنر؟
خاطرات بسیار است. اما ترجیح می دهم از خاطرات تئاتری بگویم. زمانی که در کتابخانه ثامن الائمه مشغول بودم یک روز صبح  یک گروه تئاتر بانوان مشغول تمرین و اجرا در سالن بودند که صدای انفجار مهیبی به گوش رسید. سراسیمه بیرون آمدیم و متوجه شدیم خمپاره 120 اصابت کرده به خیابان رو به روی کتابخانه و تمام شیشه ها شکسته شده. همه هراسان و پریشان شده بودند؛ به زحمت آرامش را به آنها بازگرداندیم و اجرا مجدد از سرگرفته شد. روزها پرهیاهویی بود که هرگز فراموشش نمی کنم. حتی در میان آتش و خمپاره این هنر بود که به ما امید می داد.

هنوز هم به آبادان فکر می کنید؟ به برگشت دوباره؟
همیشه به آبادان فکر می کنم. هنوز هم سالی چند بار به این شهر سفر می کنم خصوصا دهه اول محرم به خاطر هیئتی که در این شهر از سالیان گذشته داشته ام. اما به دلیل بیماری متأسفانه زندگی و کار در آبادان دیگر برایم مقدور نیست ولی آبادان همیشه بخشی از وجود من باقی خواهد ماند.
از تئاتر آبادان بگویید؟ جایگاه امروزش را چطور ارزیابی می کنید؟
نزدیک به 10 سال است که از دور نظاره گر تئاتر آبادان هستم. تئاتر امروز آبادان با حضورجوانان بااستعداد دیروز که امروز پا به سن گذاشته اند  و نسل با استعداد جدید، نمی تواند جایگاه شایسته ای نداشته باشد. اما آن روزگار تئاتر آبادان یک سرو گردن از تمام استان بالاتر بود تا جایی که انجمن نمایش آبادان بعنوان انجمن برتر کشور انتخاب شد. من موفقیت های آن دوران را بجز در همدلی و هم فکری آن عزیزان نمی دانم. امروز نیز دستشان را می بوسم و برایشان آینده ای روشن طلب می کنم.

تئاتر آبادان امسال رخت سیاه یکی از اساتیدش را بر تن کرد. استاد علی غلامی، خاطره ای از مرحوم علی غلامی دارید که بخواهید با ما قسمت کنید؟ 
مرحوم علی غلامی یکی از بهترین ها بود. به یاد دارم  روزی که استا د علی غلامی به آبادان آمد؛ بهمن عیوق نمایش «شب با خورشید دل با دریا» را تمرین می کرد. دکور نمایشش یک لنج بود و بیشتر فرم ها وحرکات نمایش شبیه آئین های بوشهری. تصمیم گرفته شد کارگردانی فرم را آقای غلامی انجام دهد؛ چرا که با سنت های بوشهری و رسومش آشنایی داشت. در نهایت آن کار بسیار خوب و دیدنی از آب درآمد و از همانجا بود که استاد غلامی رسما پا به تأتر آبادان نهاد و در این راه ماندگار شد.
اکبر سلمانی در پایان گفت و گویش یادی کرد از؛ یوسف جوکار اولین کسی که بعد از جنگ به آبادان آمد و به هنر این شهر جان داد؛ استاد محسن حاتمی نژاد، بهمن عیوق و نعمت الله لاربان اساتیدی که نامشان در تئاتر آبادان جاودانه شده است
بچه های سال های دور و نزدیک آبادان، این مرد را خوب می شناسند. مردی که با دستان خالی کنارشان بود و از آنها حمایت کرد تا چراغ فرهنگ و هنر این شهر خاموش نشود. اکبر سلمانی مردی از جنس خاطرات اینبار به حرمت تئاتر و یاد استاد علی غلامی از یاران دیرینش، مهمان تئاتر شهر آبادان و دومین جشنواره نمایش های کوتاه است.